فیلم Dark Phoenix با بدل شدن به یکی از بدترین فیلمهای سینمای ابرقهرمانی، مخصوصِ کسانی است که سکانسهای سانسا استارکِ فصل آخرِ «بازی تاج و تخت» برایشان کافی نبود!
«دارک فینیکس» (Dark Phoenix) فاجعهای است که دیر یا زود باید اتفاق میافتاد؛ یکی از آن فاجعههایی که از لحظهای که خبرِ ساختش اعلام شد میتوانستیم سوختن و دود شدن و بوی گندی که همچون بوی لاستیک سوخته از آن بلند میشود را مثل روزِ روشن جلوی رویمان ببینیم و حس کنیم. شکستِ «دارک فینیکس» به قدری آشکار بود که حتی وقتی تمام انباری احساساتم را بیرون میریختم و زیر و رو میکردم، نمیتوانستم نوکِ سوزنی نگرانی و شک و تردید دربارهی سرنوشتِ این فیلم پیدا کنم. «دارک فینیکس» مثل این بود که از قدرتِ پیشبینی دقیقِ آینده در حد مقدار جابهجایی اتمها بهره ببری، اما تنها چیزی که قادر به پیشبینی درستِ آن با تمام جزییات هستی، زمینلرزهای در دورافتادهترین و مرکزیترین و غیرقابلستترین کویرِ دنیاست. این موضوع «دارک فینیکس» را به بدترین نوعِ فیلمهای بد هالیوود تبدیل کرده است. صنعتِ بلاکباسترسازی هالیوود دکترای ساختِ فیلمهایی که فعالیتِ رودههای آدم را سریعتر میکنند دارد، اما به ندرت سروکلهی فیلمِ بدی مثل «دارک فینیکس» پیدا میشود که حتی صفتِ «بد» هم از سرش زیاد است.
درباره این سایت