ای دی فیلم



فیلم Little Joe «جو کوچک»، ساخته جسیکا هازنر زمینه سازی‌های فرمی را برای به تصویر کشیدن یک فضای راز آلود و ترسناک انجام می‌دهد اما از یک امر مهم غافل است: نگران کردنِ مخاطب.

جسیکا هازنر، فیلمساز اتریشی که با اثر شاخص Lourdes شناخته می‌شود، در تازه‌ترین ساخته‌اش یعنی فیلم Little Joe «جو کوچک» می‌خواهد فیلمی علمی تخیلی و در لحظاتی ترسناک را پیش روی ما بگذارد اما به قواعد ژانری‌اش وفادار نمی‌ماند. در وهله اول فرض را بر این می‌گیریم که شاید تعمدی در کار باشد، اما وقتی ماحصل کار را تماشا می‌کنیم به هیاهویی برای هیچ می‌رسیم! ایده دو خطی فیلم انتظارات زیادی را ایجاد می‌کند. آلیس که در یک مجموعه پرورش گیاهان کار می‌کند، به همراه همکارانش مشغول پرورش نوعی از گیاه است که بوی آن می‌تواند احساس خوشحالی و رضایت در مشتریان ایجاد کند. اما به مرور متوجه می‌شود که تاثیرات آن چندان بر طبق این پیش بینی عمل می‌کند. اینکه در ادامه چه اتفاقی می‌افتد و آلیس در مواجهه با تاثیرات بر خلاف میلشان چه اقداماتی را انجام می‌دهد، انتظاراتی است که در صورت پاسخ موفق به آن، فیلم می‌توانست به نمونه شایسته‌ای بدل شود. اما در عوض با درجا زدن بر سر ایده محوری‌اش و ریتم بسیار کند جهان تصنعی‌اش، مانع از جدی گرفتن مسیر قصه به وسیله مخاطبان می‌شود. امتیاز ویژه فیلم، بازی تا انتها یکدست و متناسب با فضای فیلم از امیلی بیچم است که جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره کن ۲۰۱۹ برایش به ارمغان آورد. در ادامه با تحلیل بیشتر از نقاط ضعف فیلم همراه شوید.


ای دی فیلم

فیلم A Land Imagined محصول سال ۲۰۱۸ از کشور سنگاپور است که موفق به کسب جایزه یوزپلنگ طلایی از جشنواره لوکارنو سوییس شد. در ادامه نگاهی به این فیلم داشته‌ایم.

 

کارگری به نام وانگ ناپدید می‌شود. کاراگاهی به نام لوک با کمک دستیارش مامور می‌شوند تا پرونده ناپدید شدن او را بررسی کنند. اینجا، کشور سنگاپور، سرزمینی خیالیست. آدم‌ها به‌سادگیِ خواب رفتن، به نقش یکدیگر بدل می‌شوند. کاراگاه لوک در واقعیت شانسی برای یافتن وانگ ندارد و برای شناخت او به عالم خواب می‌رود. این خلاصه‌ای از قصه فیلم فیلم A Land Imagined است. حال یو سیو هاو ۳۴ ساله، فیلمساز سنگاپوری، این قصه را در فضایی رازآلود، گاه با جلوه‌ای مستند گونه از وضعیت معیشتی کارگران و گاه با رگه‌هایی از نئو نوآر که گویی در روح فیلم دمیده شده است، برایمان روایت می‌کند. جشنواره لوکارنوی سوییس، مهد کشف کارگردان‌های مهجور است و استعداد‌های نوپا که برخلاف جریان‌های مرسوم فیلم می‌سازند را به دنیا معرفی می‌کند. اگر تاکنون فیلم‌های برگزیده این جشنواره را ندیده‌اید، تماشای فیلم سرزمین خیالی با کم و کاستی‌هایی که دارد توصیه می‌شود.


ای دی فیلم

فیلم Light Of My Life «نور زندگی من» ساخته کیسی افلک، با روایتی کسل کننده تلاش دارد جهانی بدون زن را به تصویر بکشد. در ادامه نگاهی به این فیلم داشته‌ایم.

 

کیسی افلک پس از ساخت یک مستند ساختگی (Mockumentary) به نام I’m Sill Here که به برهه‌ای از زندگی خواکین فینیکس (برادر زن سابق کیسی افلک) می‌پرداخت، پس از نه سال دومین فیلم را به نویسندگی و کارگردانی خودش ارائه کرده است. نکته جالب توجه درباره کیسی افلک این است که او در پروسه ساخت فیلم اولش متهم به آزار جنسی چند تن از همکاران خود شد که اگرچه در آن سال دادگاه او را تبرئه کرد اما این موضوع همچنان حواشی زندگی او را تحت تاثیر قرار داد. تا اینکه در سال ۲۰۱۸ به دلایل قوت گرفتن مجدد این اتهام به مراسم اسکار دعوت نشد. هرچند که خود او در یک مصاحبه مسئولیت رفتار غیر حرفه‌ای در پشت صحنه آن فیلم را به عهده گرفت. حال مرور این حاشیه در ابتدای متن از آن جهت می‌تواند جالب باشد که کیسی افلک در فیلم «نور زندگی من» عملا با یک رویکرد فمنیستی آشکار به خلق جهانی بی‌رحم بدون حضور ن پرداخته است. گویی افلک در این فیلم می‌خواهد با یک بیانیه صریح ذهنیت دیگران را درباره حاشیه‌های گذشته‌اش اصلاح کند. اما می‌توانیم بگوییم عملا در لحظات انتهایی فیلم از آن طرف بام افتاده است و این بیانیه را به قیمت نمایش تصویری دهشتناک از جامعه مردان ارائه می‌کند.


ای دی فیلم

فصل دوم سریال آلمانی Dark با وارد کردنِ داستانگویی سفر در زمانش به مرحله‌ای پیچیده‌تر، با مغزِ بینندگانش اُملت درست می‌کند!

سال ۲۰۱۹ میزبانِ فصلِ دومِ سریال‌هایی از نت‌فلیکس بوده که در زمانِ پخشِ فصلِ اولشان امکان نداشت با «چیزهای عجیب‌تر» (Stranger Things) مقایسه نشوند و منتقدان و طرفداران از بزرگ‌ترین بلاک‌باسترِ این شبکه برای توصیفِ فضای آن‌ها و ترغیب کردنِ دیگران به دیدنشان استفاده نکنند. اولی فصل دوم «اُ.ای» (The OA) بود که فصل اولش حدود سه سال پیش درست چند ماه بعد از غوغای «چیزهای عجیب‌تر» پخش شده بود و بعد از پخشِ فصل دومش به سرنوشتِ غم‌انگیزی دچار شده و کنسل شد و از طرف دیگر فصل دومِ سریالِ آلمانی «تاریک» (Dark) را داشتیم که فصل اولش درست چند ماه بعد از «چیزهای عجیب‌تر ۲» پخش شد. نقطه‌ی مشترکِ این دو نحوه‌ی مقایسه شدنشان با «چیزهای عجیب‌تر» نیست؛ درواقع «چیزهای عجیب‌تر» باید افتخار کند که این‌قدر اسمش درکنار اسمِ «اُ.ای» و «تاریک» آمده است. 


ای دی فیلم

فیلم Dark Phoenix با بدل شدن به یکی از بدترین فیلم‌های سینمای ابرقهرمانی، مخصوصِ کسانی است که سکانس‌های سانسا استارکِ فصل آخرِ «بازی تاج و تخت» برایشان کافی نبود!

«دارک فینیکس» (Dark Phoenix) فاجعه‌ای است که دیر یا زود باید اتفاق می‌افتاد؛ یکی از آن فاجعه‌هایی که از لحظه‌ای که خبرِ ساختش اعلام شد می‌توانستیم سوختن و دود شدن و بوی گندی که همچون بوی لاستیک سوخته از آن بلند می‌شود را مثل روزِ روشن جلوی رویمان ببینیم و حس کنیم. شکستِ «دارک فینیکس» به قدری آشکار بود که حتی وقتی تمام انباری احساساتم را بیرون می‌ریختم و زیر و رو می‌کردم، نمی‌توانستم نوکِ سوزنی نگرانی و شک و تردید درباره‌ی سرنوشتِ این فیلم پیدا کنم. «دارک فینیکس» مثل این بود که از قدرتِ پیش‌بینی دقیقِ آینده در حد مقدار جابه‌جایی اتم‌ها بهره ببری، اما تنها چیزی که قادر به پیش‌بینی درستِ آن با تمام جزییات هستی، زمین‌لرزه‌ای در دورافتاده‌ترین و مرکزی‌ترین و غیرقابل‌ست‌ترین کویرِ دنیاست. این موضوع «دارک فینیکس» را به بدترین نوعِ فیلم‌های بد هالیوود تبدیل کرده است. صنعتِ بلاک‌باسترسازی هالیوود دکترای ساختِ فیلم‌هایی که فعالیتِ روده‌های آدم را سریع‌تر می‌کنند دارد، اما به ندرت سروکله‌ی فیلمِ بدی مثل «دارک فینیکس» پیدا می‌شود که حتی صفتِ «بد» هم از سرش زیاد است.


ای دی فیلم

جیمز گری فیلم Ad Astra را به‌جای یک اثر علمی تخیلی عظیم به‌عنوان محصولی ارائه می‌کند که قرار است روی یک انسان، دردهای درونی او و تلاشش برای یافتن آرامش متمرکز شود و کم‌وبیش نیز در انجام این کار موفق به نظر می‌رسد.

استفاده از عناصر تعریف‌کننده‌ی چند زیرژانر سینمایی محبوب به هدف پرداختن به موضوعی شخصی توسط یک کارگردان، اصلا و ابدا اتفاق تازه و عجیبی درون دنیای هنر هفتم نیست. مخصوصا وقتی که این حرکت به کمک اثری علمی تخیلی پیاده‌سازی شود که به جرئت می‌توان گفت توانایی پذیرش مدل‌های داستان‌گویی بسیار گسترده‌ای را دارد. جیمز گری، کارگردان فیلم «به سوی ستارگان» که عده‌ای از آن به‌عنوان مهم‌ترین فیلم کارنامه‌ی وی تا به امروز یاد کرده‌اند، با این اثر در مسیر خلق فیلمی تجربی به همین شکل گام برمی‌دارد. دغدغه‌ی او و قصه‌ی روایت‌شده توسط فیلمش مشخصا نه درباره‌ی فضا و حیات در خارج از تعریف زمینی آن که راجع به‌تنهایی‌های یک مرد و غم‌هایی است که به او فشار می‌آورند.


ای دی فیلم

اپیزودِ یکی مانده به آخر «مستر رُبات» با ارائه‌ی توئیستی متافیزیکال، برخی از اسرارآمیزترین اپیزودهای «لاست» را تداعی می‌کند.

سریال‌های باپرستیژ به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ی اول آنهایی هستند که وقتی به اپیزودِ یکی مانده به آخرشان رسیده‌ای، کم و بیش می‌دانی که چه اتفاقی قرار است در فینال بیافتد و فقط چگونگی به وقوعِ پیوستنِ آن سؤال است. سریال‌های بزرگی مثل «برکینگ بد»، «سوپرانوها» و «وایر» از این دست سریال‌ها هستند (این حرف را به‌عنوان شکایت یا نقطه‌ی ضعف برداشت نکنید). ولی دسته‌ی دوم سریال‌هایی هستند که گرچه فقط یک قدم تا فینال فاصله داری، ولی پیش‌بینی آینده‌ی نزدیکِ سریال به‌شکلِ خوبی همچون گرفتار شدن وسطِ کولاکِ برفی که نمی‌گذارد حتی یک قدم جلوتر از خودت را ببینی، غیرممکن است؛


ای دی فیلم

فیلم جدید نوآ بامباک با حضور ستارگانی چون اسکارلت جوهانسون، آدام درایور و لارا درن، درامی است دوساعته که به بیننده نشان می‌دهد یک زندگی در ظاهر روشن و شاد، چگونه ممکن است رفته رفته به جهنمی روی کره زمین بدل شود.

 «داستان ازدواج» جدیدترین ساخته نوآ بامباک با بودجه ۱۸ میلیون دلاری خود درام/درام قضایی است درباره جدایی دو هنرمند که در قلب نیویورک زندگی و هنرآفرینی می‌کنند. «داستان ازدواج» ‍‍‍‍‍‍‍ پس از معرفی اولیه در جشنواره فیلم ونیز و اکران در شبکه خانگی نتفلیکس با استقبال گسترده منتقدان و مخاطبان رو به رو شد و تا زمان انتشار این مقاله توانسته با امتیاز ۹۶٪ از سایت Rotten Tomatoes و ۹۴٪ از سایت Metacritic یکی از بخت‌های امسال برای برنده شدن در فصل جوایز باشد. گرچه کاندیدا نشدن نوآ بامباک برای بهترین کارگردانی در گولدن گلوب به حد کافی شوک بزرگی به‌دنبال کنندگان مراسم و دنیای سینما وارد کرد، اما امیدها همچنان برای اسکار پا بر جا است. طبق گفته شخص بامباک ایده داستان هنگام جدایی او و همسر سابقش به ذهنش رسید و خود او نیز که فرزند طلاق است اذعان می‌دارد که: «در آن زمان بسیاری از دوستان ما در حال گرفتن طلاق یا جدایی از یکدیگر بودند. این به ذهنم رسید که چرا داستانی کمی پر خرج تر از قبل در این باره ساخته نشود؟» به‌گفته بامباک او با بسیاری از زوج‌ها در پروسه جدایی، قضات و وکلا مصاحبه کرده تا به اشراف کامل در این باره برسد. در انتها نیز فیلم را به همسر سابق خود نشان داده و او نیز با روند شکل گیری و جلو رفتن داستان بسیار موافق بوده است.


ای دی فیلم
 

سریال ویچر نتفلیکس در نخستین فصل خود نشان می‌دهد که اثری فعلا رنج‌برده از برخی کمبودها و در عین حال یک محصول تلویزیونی پتانسیل‌دار و لایق تماشا شدن توسط هر فرد علاقه‌مند به فانتزی‌های اغراق‌آمیز بزرگ‌سالانه است.

آثار اقتباسی خلق‌شده بر پایه‌ی بهره‌برداری از مجموعه‌های داستانی محبوب و شناخته‌شده طی سال‌های طولانی را به جرئت می‌توان از نظر زیر ذره‌بین رفتن توسط بینندگان و حتی گاهی هم منتقدان، محصولاتی ترسناک برای سازندگان آن‌ها دانست. محصولاتی که امکان ندارد که یکی از آن‌ها تک‌تک علاقه‌مندان به آثار مرجع اصلی را راضی کند و همیشه فارغ از سطح کیفی خود به‌عنوان داستان‌گوهای جدید، با ذره‌بین‌هایی شاید فرعی همچون سنجش میزان وفاداری‌شان به کتاب، کامیکیا حتی فیلم اصلی هم مورد بررسی‌های جدی قرار می‌گیرند.

 


ای دی فیلم

رابرت اِگرز با The Lighthouse، فیلم ترسناکِ کاملا نامرسوم، عمیقا سورئال و بعضا خنده‌داری ساخته است که اگر استنلی کوبریک زنده بود، احتمالا از دیدنِ چیزی شبیه به آن خوشحال می‌شد.

در طولِ «فانوس دریایی» (The Lighthouse)، جدیدترین ساخته‌ی رابرت اگرز، صدای شیون و ناله‌ی شیپورِ هشداردهنده‌ای بی‌وقفه در پس‌زمینه شنیده می‌شود؛ صدایی که بیش از اینکه نزدیک شدنِ کشتی‌ها به یک ساحلِ صخره‌ای را به آن‌ها هشدار بدهد، نقش وسیله‌ای برای اعلامِ سرنوشتِ ناگواری که انتظارِ دو مردی که مسئولِ حفاظت از فانوس هستند را دارد؛ صدای کلفتی که گویی از حنجره‌ی یک هیولای زیرآبی صاتع می‌شود. اگر در همان ۱۰ دقیقه‌ی آغازینِ فیلم احساس کنید که این شیپور چیزی بیش از طراحی صدای پُرمدعای اعصاب‌خردکنی نیست، این فیلم حسابی حوصله‌تان را سر خواهد بُرد، اما اگر صدای شیپور به نظرتان حرکتِ نبوغ‌آمیزِ اتمسفریکی برسد، فقط یکی از راه‌های بی‌شماری که این فیلم از صدا و تصویر برای اینکه تماشاگر بوی نمکِ دریا را در بینی‌اش و رطوبت را روی پوستش احساس کند استفاده می‌کند، آن وقت است که «فانوس دریایی» به داستانِ «موبی دیک»‌واری بدل می‌شود که حالاحالا فراموشش نخواهید کرد. بارها گفته‌ام و باز هم می‌گویم: ما هم‌اکنون در دورانِ باشکوه، پُرطراوت و پیشرفته‌ای از ژانرِ وحشت به سر می‌بریم؛ تقریبا هر سال یا شاهد یک فیلمسازِ فیلم‌اولی هستیم که یک کلاسیکِ مُدرن به تالار مشاهیرِ این ژانر اضافه می‌کند یا یک فیلمسازِ باتجربه، فیلمِ جدیدش را با کمکِ عناصرِ این ژانر می‌سازد.


ای دی فیلم

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

جزوه تمامی فصل های شیمی دهم ناهیرا Tierra شرکت فنی و مهندسی آتیه سازان عمران کادوس گیلان سوله سبک تبريز Love شركت باني پاك آفتاب متا فیزیک https://kiatowercrane.com/ فیلماتیک